زنی بیوه به همراه دخترش، پس از رانده شدن از زندگی شهری، راهی روستا می‌شوند تا آینده‌ای تازه برای خود بسازند. آن‌ها با بازگشت به ریشه‌ها و پیوند دوباره با زندگی ساده و فراموش‌شدهٔ روستایی، معنای واقعی خانه و امید را از نو کشف می‌کنند.

فیلم داستان "آگوستو پینوشه" را در نقش خون آشامی به تصویر می‌کشد که در یک عمارت ویران شده و سرد زندگی می‌کند. حال او پس از گذشت 250 سال تصمیم می‌گیرد از نوشیدن خون دست کشیده و امتیاز زندگی ابدی را رها کند، زیرا دیگر نمی‌تواند تحمل کند که دنیا از او به عنوان یک دیکتاتور یاد می‌کند. اما در این میان علیرغم بدنام شدن چهره‌اش و همچنین وضعیت پیچیده خانوادگی، او از طریق یک رابطه غیرمنتظره، انگیزه‌ای جدید برای ادامه زندگی پیدا می‌کند و ...

پس از آنکه والدین برای تربیت، فرزند هفت‌ساله‌شان را تنبیه می‌کنند، او در جنگلی اسرارآمیز و وهم‌آور از دید آن‌ها پنهان می‌شود و ...

شیلی، سال 1976. کارمن به خانه ساحلی خود می رود. وقتی کشیش خانواده از او می‌خواهد که از مرد جوانی که مخفیانه به او پناه می‌دهد مراقبت کند، کارمن به سرزمین‌هایی ناشناخته می‌رود، جایی به دور از زندگی آرامی که به آن عادت کرده است و ...

آرورا پس از مشاهده ربوده شدن مادرش توسط بیگانگان در کودکی، به فرقه بشقاب پرنده "سپیده دم کیهانی" می پیوندد. اما حالا که از فرقه خارج شده است، مجبور می شود با گذشته خود روبرو شود و حقیقت نهایی در مورد سپیده دم کیهانی را دنبال کند و ....

داستان فیلم درباره رفراندومی است که ژنرال پینوشه بین مردمش برگذار میکند تا مردم تصمیم بگیرن آیا 8 سال دیگر بر کشور حکومت کند یا خیر و ...

داستان فیلم در تابستان 1990 و در شیلی اتفاق می افتد و بر روی سوفیا و لوکاس 16 ساله و کلارای 10 ساله تمرکز دارد که باید در یک جامعه ایزوله خود را برای شب سال نو آماده کنند. در این میان که آن ها با اولین عشق و ترس های خود روبرو می شوند، از خطرات شهر دور هستند اما آیا از خطرات طبیعت هم دور هستند ؟

یک مشاور بحران توسط کلیسای کاتولیک به یک شهر ساحلی کوچک در شیلی که در آن کشیشی مضنون به ربودن کودکان از مادران و رساندن آزار به آن هاست فرستاده می شود و…

مارینا یک پیشخدمت است که شب‌ها به عنوان یک خواننده‌ی کلوب شبانه کار می‌کند و بابت مرگ دوست‌پسرش که از او بزرگتر بود، ناراحت است.